love is ...
من سرم توی کار خودم بود

 

بعد یه روز یه نفرو دیدم 



اون این شکلی بود 

 

ما اوقات خوبی با هم داشتیم
 


من یه کادو مثل این بهش دادم
 
 

وقتی اون کادومو قبول کرد من اینجوری شدم 



ما تقریبا همه شبها با هم گفت و گو میکردیم 

 

وقتی همکارام من و اونو توی اداره دیدن اینجوری نگاه میکردن
 


و منم اینجوری بهشون جواب میدادم
 


اما روز ولنتاین اون یه گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه
 
 

و من اینجوری بودم
 


بعدش اینجوری شدم 


 

احساس من اینجوری بود
 


بعد اینجوری شدم 



بله....آخرش به این حال و روز افتادم 

 

 

 

جمعه 30 دی 1390برچسب:, :: 21:49 :: نويسنده : roya

درباره وبلاگ

روزگاري مردم دنيا دلشان درد نداشت، هر كسی غصه اينكه چه مي كرد نداشت، چشم سادگی از لطف زمين مي جوشيد، خودمانيم زمين اين همه نا مرد نداشت
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان love is ... و آدرس roya-78.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 13
بازدید کل : 1103
تعداد مطالب : 2
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1